سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ر

توجه حضرت به شیعیان و محبینشان

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/6/19 11:38 صبح

قال الامام المهدی ( علیه السلام ) :


اِنّا غَیْرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکم، ولا ناسینَ لِذِکْرِکم ، وَ لَو لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّواهُ ، وَ اصطَلَمَکُمُ العداءُ .


فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا .


ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌ کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌ایم که اگر جز این بود گرفتاری ‌ها به شما روی می‌‌‌‌‌‌‌‌ آورد و دشمنان شما را ریشه ‌کن می‌ کردند .


از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید .


صبح جمعه ..

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/6/19 11:38 صبح

 


السلام علیک یا ابانا یا اباصالح  


صبح جمعه دل هوای دیدنت را میکند اما چه سود ! 


سهم ما در این دو روز عمر هجران تو بود ...


بیا ...

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/6/19 11:38 صبح

 


در عبور از گذر لحظه ها، در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان، دستهای ما تو را می طلبد یا مولا!
مهر در سراشیب جاده ی عمل زیر چرخهای سنگین ستم له میشود در نبودت!
تو ما را رها نخواهی کرد و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه در آرزوی زیارت رخ چون خورشیدت، دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می کنیم!
آقای ما!
بیا که احساس نیازمند توست!
پرنده ها در سلام صبحگاه خود تو را می خوانند و گلها به امید نوازشت رخ می نمایانند!
بیا که دستهای نا توان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونه هامان قطرات شبنم را بر می چیند و لطافت باران را به جاده های عشق می پاشد، بلکه گلستانی بسازد از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت!
بیا که زمین تشنه ی محبت و سلام توست و زمان در نقطه ی انتظار ایستاده است..........


یادگاری

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/6/19 11:38 صبح

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام


تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام  
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام


بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام 
 


کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام


تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام 
 


با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام


غم مخور ...

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/6/19 11:38 صبح

 


یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور  


کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور


 


 ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن      


وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور


 


دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت        


 دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور


 


هان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیب    


 باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور


 


در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم   


سر زنشها گر کند خار مغیلان غم مخور


 


   ای دل ار سیل فنابنیاد هستی بر کند         


      چون ترا نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور


 


حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب     


 جمله میداند خدای حال گردان غم مخو


 


گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید    


       هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان غم مخور


 


حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار 


 تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور


 


<      1   2   3   4      >
script srs=http://7rang.ir/web tools/news in.aspx?rnd=118s=18w=150&num=10`type=text/javascript`language=`javascript`>
آمار سایت