ارسال
شده توسط alireza dorzadeh در 89/2/8 6:30 عصر
مشتی گل بودم اکسیری از وجودت تااسمان هفتم عشق مرابالا برد سجده ام کردند ومن شدم دلیلی بر عشق بازیت ای دوست.
لایق عشقبازیم بگردان.
بسی درمعشوقه های دروغین .درتوهمی از ع ش ق دست وپازده ام.
درمسیری ازناکجااباد درسراشیبی سقوط.من توهم هبوط را در پنهانترین
لایه های وجودم باجامی مسموم سرکشیدم.
هنوزمسافر نشده ام خدایا