سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ر

اندکی تامل.داش عزت ...عزت زیاد

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/8/21 3:22 عصر

چندروزپیش شبکه جهانی جام جم خودمان (جام جم صداوسیمای وطنی)درحال پخش سریال طنزی ازهنرمند محبوب وطناز کشورمان جناب اقای مهران خان مدیری بودواین حقیرهم که کلا طرفدار طنزوطنازان وطنی میباشم با

فراغ بال درحال تماشا ولذت بردن ازاین سریال طنز (به گمانم پاورچین)که هرچند تکراری بود شدم وشمادوستان نیزبامن شایدهم عقیده باشید که دراین قالب سریالهای طنزفقط اثارجناب مدیری هستندکه هرگزگردکهنگی وبوی

نای تکراربرانهاهرگزنخواهدنشت.خلاصه اقایان وخانمهای طنز مجموعه درحال طنازی ونمایش هنرخویش بودندوطبق معمول این سریال خانم زکریا مشغول خوندن اشعاری برای یاسمنگلای خودشون بودند وچنان اشک واه گدازی

برای یاسمنگلا راه انداخته بودندکه بیا وببین وفکرکنم حتی اگرخودیاسمنگلاهم وجودخارجی داشت حاضرنبودایشون این همه اشک واب.....ازخودشون بیرون بدن تاخدای نکرده دچارمشکلی چیزی نشن ..خب تااینجای مطلب

اصلا چیزمهمی نیست تااینکه نوبت به سکانسی ازمجموعه رسیدکه جنابان هنروران فقط هنرواستعدادبازیگری خویش رافقط به صورت ممیک صورت وسایر اندامهای بدن باید به من بیننده منتقل میکردندحرکاتی که گاه

فرم وشکلی از استهزا نیز دران با ان خنده  های معروف مدیری مییافت بازهم تااینجا مهم نیست که یاسمنگل باید هنرش نمودعینی پیداکندوحالاخودتان تصورکنیدکه صدای مجموعه قطع ونوای ملکوتی اذان ظهربه افق

مالزی برصفحه تلویزیون نقش ببندد.انی با خود فکرکردم شاید این صوت دلانگیز مرحوم موذن زاده از حنجره مدیری بیرون میاید .اما نه ان اداواطوار مدیری وسایر هنروران که واقعا به اوج استهزا وادای دلقکان سیرک رسیده بود

کاملا برروی این نوای اسمانی تاثیرمنفی میگذاشت.به گمانم ازمقدسترین شعایردین ما اذان میباشدکه تمامی اجزای دین ماازتوحیدونبوت ومعادوامامت وسایر جهات دران متجلی میباشد .ایا برازنده نبودکه برای پنج دقیقه هم

شده بود این سریال قطع میشدویاازتصاویر دیگری که حداقل با اذان ارتباط میداشت استفاده میشد.تاوقتی که برای یک مسابقه فوتبال حتی ازنوع خارجیش اذان نمایش داده نمیشود کاری که حتی درکشورهایی که نامی

از مسلمانی را یدک میکشند نمیشود.حالا توخودبخوان حدیث مفصل ازاین مجمل حق نگهدارتان


کدام استقلال ! کدام پیروزی(داستان طنز )

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/7/21 11:25 صبح

مکان:غارهای اجتماع انسانهای اولیه
زمان:عصرحجر
موضوع:دربی استقلال پرسپولیس :ببخشید یعنی شهراورد.چیه چپ چپ نگا میکنی .بابامن توعصرحجرم دیگه گیرنده توروخدا اول کاری والابا چماق خوشگلم که ازساق پای زرافه درست کردم طرفی.هان باکومبا
هروقت به باکومبا برخوردی ودیدی ازسوراخای دماغم عین اسب بخار دودویزنه بیرون دیکه حساب کار بیاد دستت که من عصبانیمواز غاربزن بیرون والاکاردستت میدم.چماقوکه داری
به چه خوشدسته
جونم واستون بگه باکل فامیلمون رفته بودیم شکاریه ماموت خوشگل
وموشگل وباکلی زحمت ودوندگی باکلی تیروکمانو نیزه وتبرو تبرچه خلاصه موفق شدیم یه دونه ماموت نازمامانی وپراز گوشتودنبه روکه مهرسلامتی
دامپزشکی هم روی رون سمت راستش روداغ زده بودن شکارکنیم
حال کردی لاف زدنوعمرا اگه عبودابادانی په پام برسه تولافیدن.اره داداشم یاابجی گلم ماادمای عصرحجرکلا تو صنایع پروتیینی وسایر مایحتاج
زندگی خودکفابودیمو عمرا اگه از جایی واردات داشتیم.اخه به رگ غیرتمون بر میخوره.که واردکننده باشیم تازه چندغاراونطرفتروما به دادشون میرسیدیمو بهشون ارزاق میدادیم(ریانشه)..خلاصه باکلی گوشتو پشمو
دل وجگروقلوه وروده وپوست واردغارشدیم که دیدیم به به هیشکی به سراغمون نیومدوهیشکی تحویلمون نگرفت
چیه فکرکردی کم اوردم ؟نه جون خودم.حالاداشته باش.ماموت بخت برگشته رو انداختم تو سردخونه ته
غاروجلدی پریدم طرف نشیمنگاه بروبچ وتوراه رفتن دادزدیم باکومبا.باکومباوراستش هرچی زورزدیم بخارازدماغمون نزدبیرون که نزد
وگفتیم اگه زیادی زوربزنیم ممکنه کاردست خودمون بدیم بیخیالش شدیمو رفتیم داخل
نشیمنگاه(چراتوهمش یاد نشیمنگز مهران مدیری میافتی؟)
ای بابااینجاهم کسی نبود یعنی چه!بابا مامان (البته ایناروبه زبون عصرحجری میگم چون شمابلدنیستین من مجبورم برگردون کنم براتون به فارسی سلیس تا
واستون اسون شه والافکرکنین من ازشکاراومدم خسته وکوفته خونینومالین خب جونم ماموت شکارکردم.مرغ ماشینی که نبوده جونم)گفتیم خب مامی وپاپی که نیستن.شایدرفتن عیادت توغاربغلی.اخه هفته پیش رییسشون
ازیه پرتگاه توحین شکاریه گاومیش پرت شدو الانم لت وپارافتاده توبیمارستان غار.تازه بیچاره بیمه اش دولتیه واصلا واسه دفترچه بیمه دولتی ماعصرحجریاتره هم خوردنمیکنن وحالاکل قبیله موندن معطل که هزینه بیمارستان
خصوصی غارو ازکجا بیارن.شایدهمین روزایه جشن گلریزان واسشون گرفتیم وازهمینجامی اعلامیم که ورود برای کل انسانهای عصرحجرازادوهرکی هرچی داد بسته به کرم خودشه راستی من خیال دارم براشون یه بوفالو ناز
ببرم)خب بعدش هرچی تموم اتاقای غاروگشتیم واز کل قبیله غارنشین خبری نبودکه نبود.ای .ای.تازه چشم افتاد به یه یاداشت که روی دیوار غارکنده شده بود ...
یاکومبا یاکومبا مارفتیم استادیومینگا.امروز مسابقه مهم
فوتبالینگاداشتنینگا.خیلی مهم بودنینگا .حتماامدنینگا.ماازدیشب که تور فتنینگاشکار.مارفتینگادم درب ازادی خوابیدینگا!!
سریع رفتم ته غار توی وان شیکمون که از پوست ماموت درست شده ودقیقا شبیه قایق هستش
درازکشیدمو وشیردوش روبازکردم.(دوشمون ازخرطوم فیل درست شده)داری اختراعمو؟خلاصه بعدازکلی دوشیدن .یعنی دوش گرفتن.(ماکه مثل شما کمبوداب وبحران اب نداریم چون شماهنوز نیومدن که این بلاهارو
سرتون بیارینلباسای خوشگلموکه از پوست چندتا حیوون مامی برام دوخته وکلا با شلواروکفشام ومدل موهام ست شده ومامی میگه بزنم به کف غار چه خوشتیپ شدی .بپادخترای غارای دیگه غش نرن از
تیپ جدیت(البته از خنده چون پیرهن ازپوست اسب وگاومیشو کرگدن و ماموت و فیل وتازه از نوع استین کوتاه )
حالا موندم چهجوری رنگ تیم موردعلاقمو بزنم روصورتم .بابا ماکه مث شما هزار جور............که نداریم
نمیفمی؟عصرحجره ومنم توغارم نه مث شما تو بیلدینگ پاپی.ومیزارایش مامی که هزار جور.......روش هست (چون بداموزی داره وممکنه بروبچ غارچش وگوششون بازبشه اسمشونمیارم والا شماکه استادین ناقلاها)
هی توروخدا ماکم مشکل که نداریم.حالابایدبرم وسیله یاب وذهابمو اماده کنم(خدایاشکرت که همزمان با خلقت این دنیاخرروهم افریدی والا ماعصرحجریا چه میکردیم بامشکل بنزین وکارت سوخت وگرنه باید همیشه
اخرای ماه میرفتم التماس بقیه غارنشینها که تورو سرجدتون چندلیتر بنزین به رسم رفاقت یا امانت یا پایاپا با گوشتو وپوست واستخون بهم بدین)خلاصه لکولک کنان رسیدیم میدون مسابقه وگشتیم بروبچ یارغارخودمونو
پیداکردیم.چههاکه نکرده بودنو وچه چیزا که از غار باخودشون نیاورده بودن.هرجی که دلت بخواد .سنگ .ترقه .ترقه که نه خداییش بمب اتم.وچوب و چماق و بعضیاکه شرتربودن .......اورده بودن....گفتم اینا چیه باکومبا.
..
جواب اومدکه.بروبچ غاردیگه که طرفدار تیم رقیب هستن هم ازاین جنس اقلام اوردن که اگه شدببریم تو اگه نشدبیرون استادیوم بیفتیم به جون هم یا جون بقیه مردم رهگذر و خلاصه به سبک اراذل واوباش تفریح کنیم
(چون این این پست یه کم طولانی شدادامه ماجراتو پست بعدی به امید حق یاعلی

من وتو

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/7/15 1:53 عصر

من سالهای سال مردم
 تا اینکه یک دم زندگی کردم

تومیتوانی یک ذره ......یک مثقال مثل من بمیری؟......
ای از همه من های من بهتر.   من تو
باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
هیچ یک از این جاده ها به تو نمی رسد ......میدانم

گاه می اندیشم زندگی شاید هم بی تو زیستن باشد.....زیستن؟...بی تو ؟
وطن پرستو بهار است. اگربهار مهاجر است.ازپرستو مخواه که بماند
فقط یادمان باشد.یادمان باشد.فراموش شدگان هیچ وقت

فراموش کنندگان خود را فراموش نمی کنند



شوخی باشکلک وبلاگم

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/7/12 11:22 صبح

ای باباعجب شکلک زبون نفهمیه .اره همینو میگم ندیدیش بابا دیدیش اره همینی که میای مطلب بنویسی تووبلاگت تو پارسی بلاگ اون بالای نوارابزار نشسته وهی یا چشمک میزنه یا باچش وابرو اشاره میکنه
استغفرالله نمیدونم من یه جوریم یااون یه طوریش میشه چه رویی داره ناکس منظورم برورو نیست بخدا اشتباه ملتفت نشین یعنی خیلی پرروتشریف دارن هی ماسرمونو میندازیم پایین شایدازروبره ولی نه این
ازاون شکلکای تخس وجلبه بی پدر.....نمیدونم چی دیده ازم که گیرداده به ماوهی عینهومسلسل چشمو ابرو ودهن ودماغ حواله مون میکنه فکر کنم دماغش ازاین دماغ عملیاست نه نه نه....توروخدا به جماعت
عملگرا یا صنف عمل کن یاعملی جماعت برنخوره اخه نه اینکه دماغش خیلی ریزه میزه استویه کم سربه هواوکشیده واسه اینه که همچین فکری رفت توملاجم اخه ماازقدیم ملاجمون زود زود توش چیز میرفت
بعد که نگا میکردیم میدیدیم بابا عیب از ملاج مانبوده که با این افکاروخزعبلات پرمیشده بلکه مشکل تورنگ ولعاب  اون چیزا بوده که ماراحت میدادیم به خورد ملاجمون واین بدبخت هم لام تا کام صداش در
نمیومد یا لاکردار خودش صداشودرنمیاورد نمیدونم ....ازبحث شکلک عزیزمون نریم بیرون که این روزاکلا ازاین شاخه به اون شاخه زیاد میپرم(دادایاابجی فکرنکن من مرغموزیاد میپرم نه اخه اینروزاشاخه
واسه پریدن زیاد گیرمیاد)تازه خدارحم کرده شکلک جون جناب طراحشون واسشون پرو پاچه وزبونم لال مثل عروسکای باربی  اندام انچنانی طراحی نکرده والا ایشون......محترمه چهها که نمیکردکه دیگه
حسابشون با ازمابهترون واقایون .......وتاحسابی ایشون ارشاد وبه راه .......هدایت نمیشدن مگه ولش میکردن.....برو شکلک جون جای دیگه بساطتو پهن کن اخه اد اومدی تونوارابزار وبلاگ اخه اینجاهم جاست اومدی
گلم نازم (اخ اززبونم دررفت والاعمرامن به کسی که نامحرم باشه بگم جانم عمرم یاعزیزم)برواونجا هاکه واست سرودست میشکنن یا ازهول هم میزنن سپروگلگیرهمودرمیارن اره برو برو....اه پررو بازم تانگاش
میکنم روزازنوروزیازنو ...لاکردار عینک دودیشو ببین کجاگذاشته وسط فرق سرش اخه عزیزه محترمه عینک جاش روبینیه نه روفرق سراه اه اه این لبخند ملیحشم که ......بماند شبیه کدوم لبخنداست ....نه نه نه بگم
شبیه کدوم لبخنده ......اونی بود میومد واسه .......اصلا وللش وللش به ماچه هرکی هرجوردلش بخواد لبخند میزنه به ماچه؟؟؟؟؟؟؟؟؟اه ناکس باز زل زده بهم هرچی بهش چش غره میرم نه.....هرچی ورد میگم ........
بازم نه این دیگه حیا روخورده ویه اب معدنی تگری روش.....بدجنس اغفالگر ....واسه همین شما شکلکا هستین که نسل جوان میل به ازدواج نداره دیگه.....تو خیابون اونجور.....سینما اونجور.......تلویزیون خودمون
اینجور.....کوه.....دریا.......وجنگل اونجور......حالابیا تووبلاگ ازاین جناب شکلک اینجور.........میپرسی یعنی چه؟چیه چرا عین شیرفرهادرگ گردن زده بیرون و مثل اون میگی ....یعنی چ چ چ چ چ چ ه ه ه ه؟؟؟؟؟
عزیزم دعوا نداریم من وشما وایشون وحتی این شکلک عزیزم تو یه خطیم  .....دورمیز نشتیمو اختلاط میکنیم تا مشکلی از مشکلات..........حل کنیم(توی نقطه چین هرچی گذاشتین پای خودتون من مسئولیت قبول
نمیکنم یعنی کلا مسئولیتی ندارم تابعدسرفرصت حسابمو برسین وبهم انگ..........)بزنین اینو وگفتم تاحساب کار بیاد دستتون درسته جزو اقازاده ها نیستیم ولی خداروچی دیدی شاید یه اقازاده به پستمون خورد
وکلی کیفورمیشویم :اره کلا گفتم یه فکری به حال این شکلک بکنیم که شب تا صبح صبح به شب خلاصه هروقت ما کانکت شدیم این شکلک بوده وبا هنمین وضع فجیع کلا باعث سلب ارامش فکری و روحی و
جسمی ما گشته اند حالا نمیدونم غیر از این بروروچه دارن که اینهمه باهاشون مبارزه میشه و اعلامیه ضربالاجل صادر میشه بازهم کلا بیخیال وبازباهمون سرووضع صاف نشستن رودرو وزل زدن تو
چشمای چپ اندرچپول ما.....شیطونه میگه....یه چی بهش بگم  ......(بازگفتی فکرکردی نفهمیدم..چی؟گفتی شیطونه......باتو......اینو گفتی)باشه حالاکه اینجوری شدمنم میگم مرگ بر بی حجاب  امریکایی
برو مزدور اجانب.......میام به زور یه چادری ....یه چارقدی.....چاقچوری......کیسه ای .....ملافه ای میکشم سرت.......چیه چیه ؟بابا دیگه ادم جوش میاره یه شکلک اینقدی.....تورو خدا نگاش  داره باما
جروبحث میکنه.......اخه قدنخود.....لپه دیزی  ....رفتی یه لیسانسی گرفتی فکر کردی      خبریه.....نه ..تو اگه دکتراو پی اچ دی هم بگیری بازهم شکلکی  ......کاری نکن بیام........میخوای چکار؟؟؟؟؟
چیکار اگه دیگه بهت نگا کردم ....اگه اخرین مد هم پوشیده باشی......دیگه کلا بیخیالتم ....تو هیچ نوشته ای جات نمیدم ......شکلک بدترکیب.....

یارمهدکودکی من

ارسال  شده توسط  alireza dorzadeh در 89/7/6 11:56 صبح

باورکنیدبعضی وقتهادودازکله ادم بلند میشودازدیدن وشنیدن بعضی چیزها .نمیدانم شماهم جزواقشارپارتی دار جامعه هستیدیانه اما چندروزپیش جهت انجام کاری
به یکی از شعب بانکها که شعارمشتری مداریش کوش فلک را هم کرنموده جهت واریز وجهی مراجعه وازشدت عجله بدون اخذنوبت به یکی از باجه ها که خلوت بود
رفتم وتقاضای فیش واریزی نمودم وپس از پرکردن مندرجات ان  تحویل متصدی مربوطه نمودم که اظهارفرمودن باید نوبت بگیرم تااینجای قضیه مسئله ای نیست اما ازین به بعدش
جالبناک میشودکه هنوز درحال گرفتن نوبت از دستگاه مربوطه بودم که شخص دیگری وارد وبه همان باجه بیکار مراجعه ومشغول انجام اموربانکی خودشان شدند و بنده
مفلوک پشت سر جنابشان ایستادم تانوبتم بشود که شاهد گفتگوی جالبی شدم که برایتان عرض میکنم که بعضی ازکجاپارتی دارشده اند که دودازکله ودیگرجای ادم بلند میشود
این دوست عزیز رو به جناب متصدی فرموندن شما اقای.......فلانی نیستید ..که متقابلا جواب امد بله .....شما ...گرچه چهره منورتان برایم اشنا مینماید اما حضور ذهن ندارم
که باز جواب امد فلانی .....منم......مهدکودک......فلان میرفتیم یادت نیست ای بابا چه قدر مشغله تان زیاد است که خاطرات خوش دوران مهد را ازیاد برده ای واقعا که ازشما
دوست شفیق انتظار نداشتم........واقعا که چه روزگاری شده........وکلی گله گذاری ازهم واز جفای روزگار که جمعشان را پریشان نموده ودوستان را ازهم به فراق کشانده
وخلاصه قریب یکربع به چاق سلامتی ویاداوری ایام خوش مهد ومعلمان وسایر دوستان که اکنون درکجا مشغول ودارای چه پستهای که نمیباشند وگره از کار هم باز میکنن
وبنده بی پارتی وصف پشت سر درهاج وواج این دودوست مهد کودکی قدیم......فکرش را بکنید اگر این دو تا به پایان دانشگاه باهم میبودن دیگر چه پارتی کلفتی برای کل
اقوام وایل وتبار محترم خویش میشدن.ومن ماندم ودست تغابن که از دوستان عهدمهد بیخبرم شاید جایی گره از کارم بگشایند دوستان مهدکودکیم توراخدا مرافرامش نکنید .گرچه در مهد هم همچین مالی نبودم

script srs=http://7rang.ir/web tools/news in.aspx?rnd=118s=18w=150&num=10`type=text/javascript`language=`javascript`>
آمار سایت