باورکنیدبعضی وقتهادودازکله ادم بلند میشودازدیدن وشنیدن بعضی چیزها .نمیدانم شماهم جزواقشارپارتی دار جامعه هستیدیانه اما چندروزپیش جهت انجام کاری
به یکی از شعب بانکها که شعارمشتری مداریش کوش فلک را هم کرنموده جهت واریز وجهی مراجعه وازشدت عجله بدون اخذنوبت به یکی از باجه ها که خلوت بود
رفتم وتقاضای فیش واریزی نمودم وپس از پرکردن مندرجات ان  تحویل متصدی مربوطه نمودم که اظهارفرمودن باید نوبت بگیرم تااینجای قضیه مسئله ای نیست اما ازین به بعدش
جالبناک میشودکه هنوز درحال گرفتن نوبت از دستگاه مربوطه بودم که شخص دیگری وارد وبه همان باجه بیکار مراجعه ومشغول انجام اموربانکی خودشان شدند و بنده
مفلوک پشت سر جنابشان ایستادم تانوبتم بشود که شاهد گفتگوی جالبی شدم که برایتان عرض میکنم که بعضی ازکجاپارتی دارشده اند که دودازکله ودیگرجای ادم بلند میشود
این دوست عزیز رو به جناب متصدی فرموندن شما اقای.......فلانی نیستید ..که متقابلا جواب امد بله .....شما ...گرچه چهره منورتان برایم اشنا مینماید اما حضور ذهن ندارم
که باز جواب امد فلانی .....منم......مهدکودک......فلان میرفتیم یادت نیست ای بابا چه قدر مشغله تان زیاد است که خاطرات خوش دوران مهد را ازیاد برده ای واقعا که ازشما
دوست شفیق انتظار نداشتم........واقعا که چه روزگاری شده........وکلی گله گذاری ازهم واز جفای روزگار که جمعشان را پریشان نموده ودوستان را ازهم به فراق کشانده
وخلاصه قریب یکربع به چاق سلامتی ویاداوری ایام خوش مهد ومعلمان وسایر دوستان که اکنون درکجا مشغول ودارای چه پستهای که نمیباشند وگره از کار هم باز میکنن
وبنده بی پارتی وصف پشت سر درهاج وواج این دودوست مهد کودکی قدیم......فکرش را بکنید اگر این دو تا به پایان دانشگاه باهم میبودن دیگر چه پارتی کلفتی برای کل
اقوام وایل وتبار محترم خویش میشدن.ومن ماندم ودست تغابن که از دوستان عهدمهد بیخبرم شاید جایی گره از کارم بگشایند دوستان مهدکودکیم توراخدا مرافرامش نکنید .گرچه در مهد هم همچین مالی نبودم